پارسا نوروزی، دانشآموز پر تلاش مشهدی است که موفق شده در مرحله نهایی المپیاد ادبی موفق به کسب مدال طلای کشوری شود.
وی فرزند اول خانواده و نوه اول پدربزرگ است. از کودکی به ادبیات علاقهمند و دلداده کتابهای داستان بوده و بیش از ۹۰ درصد کتابهای کتابخانهاش، داستان است.
علاقهمندیاش به داستان خواندن بود که پایش را به نشستهای عصر داستان که چهارشنبهها در مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی برگزار میشد باز کرد. این نشستهای ادبی، شوق نهفته در وجودش را شکوفا کرده و باعث شده علاوه بر خواندن، شروع به نوشتن کند و داستانی کوتاه از او در کتاب «اینجا جای خوابیدن نیست» چاپ شود.
فرصتی پیش آمد با او همراه شویم. پارسا در این مصاحبه درباره مسیر شیرین موفقیت در المپیاد با ما صحبت میکند و برای دانشآموزانی که رؤیای موفقیتهای بزرگ در ذهن دارند، توصیههای مفیدی دارد.
لطفاً در مورد ادبیات و جایگاه المپیاد ادبی توضیح دهید و اینکه سطح رقابت در آن چطور بود؟
به نظر من ادبیات مهمترین رکن فرهنگی تمدنی یک کشور است که نیاز به توجهی همهجانبه چه از جانب متولیان فرهنگی و چه از جانب عامه مردم دارد وبا نگاهی گذرا کافی است تا بفهمیم وضعیت این رکن اساسی در کشور خوب نیست و این وضع بهمراتب در میان نسل جوان و نوجوان وخیمتر است.
به اعتقاد من، المپیاد ادبی با ارائه فضای جذاب رقابتی، مهمترین دغدغهاش دمیدن روحی تازه به ادبیات راکد کنونی است. کم نیستند آدمهایی که شاید تا قبل از آشنایی با المپیاد ادبی، ذرهای از ادبیات را در ابعاد زندگی خود راه نمیدادند؛ اما پس از آشنایی با این فضا و شرکت در آن، آیندهشان به ادبیات گرهخورده و موجب رشد ادبیات شدهاند!
اما سطح رقابت در المپیاد ادبی، از همان مرحله اول بالاست. علاوه بر دانشآموزان دهم و یازدهم رشته علومانسانی، امکان شرکت جدی برای دانشآموزان دهم و یازدهم رشتههای تجربی و ریاضی هم در آن فراهم است و این موضوع فضا را بسیار رقابتیتر میکند.
در دوره تابستانه، کفه ترازو به نفع عزیزان تهرانی بود، آمار میگوید ۲۰ نفر از ۴۲ نفر این دوره، از تهران و ۱۰ نفر دیگر از مشهد بودند، علاوه بر اینکه این توزیع جای بحث و تأمل فراوان دارد، ذکر این نکته هم خالیازلطف نیست که حضور دانشپژوهانی قوی از تهران، باعث رقابت جدیتر، سختتر و البته جذابتر دوره شده بود.
از چه زمانی تصمیم گرفتید بهطورجدی برای المپیاد ادبی درس بخوانید و در روز چند ساعت مطالعه داشتید؟
سال دهم هم در المپیاد ادبی شرکت کردم؛ اما مطالعه جدی برایش نداشتم. تقریباً از اوایل تابستان (دهم به یازدهم) بود که تصمیمم را گرفتم:
به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم، بهقدر وسع بکوشم
مطالعه جدی من از تابستان شروع و ساعت مطالعهام رفتهرفته بیشتر شد. مطالعهام در تابستان روزی چهار، پنج ساعت، برای مرحله اول تقریباً پنج، شش ساعت و برای مرحله دوم بیشتر، گاهی به دوازده سیزده ساعت درروزهم میرسید.
نکتهای که وجود دارد این است که المپیاد ادبی شامل دو بخش سؤالات درسی و سؤالات متن محور میشود. سؤالات درسی نیاز به همان فرمول کنکوری دارد. تست، آزمون، ساعت مطالعه بالا و... اما جذابیت خواندن منابع متنی، این است که کیفیت مطالعه از کمیت آن اهمیت بیشتری دارد.
چه عاملی را رمز موفقیت خود میدانید؟
رمز موفقیت، یافتن کلیدهایی برای درهای متفاوت است. یک کلید هیچگاه به تمام قفلها نخواهد خورد.
اما تجربه من در این مسیر دو چیز را در ذهنم برجسته کرد که شاید تحت همین عنوان قرار گیرند. اولی اینکه بعد از علاقه، پشتکارم دائمی بود! باید قبول کنیم المپیاد هم مانند کنکور روندی فرسایشی دارد.
موفقیت در این مسیر، نیازمند ادامهدادن است. یادم هست هروقت در مقابل سختیهای این مسیر، کم میآوردم و ناامید میشدم، باز جناب سعدی از پس ذهنم فریاد میکشید:
به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل
اما درمورد علاقه، خاطرهای به ذهنم رسید. یک روز به یکی از دوستانم که قصد شرکت در المپیاد را داشت گفتم فضای دوره تابستانه آنقدر سنگین است که حتی اگر به آن رشته علاقه داشته باشی، خستهات میکند، بدا به حال وقتی که علاقهای هم در کار نباشد.
دومین مطلب، باورداشتن است، باورداشتن به مسیر، به ادبیات، به خود و به خدا. علاوه بر این، نقش اساسی را در پیمودن این راه مهم، خانوادهام داشتند. اولین جرقههای آشنایی و سپس علاقهمندی به ادبیات و کتابخوانی را مدیون خانواده هستم.
متأسفانه یکی از رویکردهای غلط برخی خانوادهها، بهاندادن به علاقه فرزندانشان است، با بهانههای محترم اما نادرستی مثل وضعیت اقتصادی آن رشته، وضعیت اجتماعیاش، آیندهاش و... خانواده من نه تنها مشکلی با علاقهمندیام به ادبیات نداشتند، که مشوق من هم در این راستا بودند و خوشحالم که اعتمادشان بیجواب نماند.
گفتید بیشتر کتابهای کتابخانه شما داستان است و در برنامه عصر داستان مؤسسه آفرینشهای هنری آستان قدس حضور داشتید. این حضور چه میزان در علاقهمندی شما به ادبیات و شرکت در المپیاد و کسب این موفقیت، تأثیرگذار بوده است؟
آغاز شرکت من در جلسات عصر داستان مقارن بود با همان تابستانی که خوانش المپیاد را شروع کرده بودم.
روند جلسات اینطور است که اعضا یعنی نویسندگانی نوقلم اما سرآمد میان همنوعان، داستانهای درجه یک از ادبیات ملل را نقد و بررسی میکنند، داستان مینویسند، نقد میشنوند، نقد میکنند و گاهی کلاسهای آموزشی مفیدی برگزار میشود.
این روند موجب تسلط من بر مباحث داستان، نقد ادبی، نثر معاصر و متون کهن شد که هر کدام بخشی از منابع و محتواهای آموزشی و امتحانی بودند و آشنایی من با آنها در کسب این نتیجه بسیار کمککننده بود.