محمدرضا حميدي؛ پيشكسوت نقاشي قهوهخانهاي يكي از اين هنرمندان است كه با
سابقهاي درخشان در خلق آثار فاخري مانند عاشورا، دعاي باران، حدیث سلسلهالذهب و
مناظرات امام رضا(ع) و همکاری 10 سالهاش با موسسه آفرينشهاي هنري آستان قدس رضوي
در اثر جديد خود به سفارش این موسسه، هشت صحنه زندگي امام رضا(ع) را در قالب نقاشي
قهوهخانهاي به تصوير كشيده است. اين اثر ارزشمند قرار است همزمان با ایام شهادت
ولينعمتمان عليبنموسيالرضا(ع) شهر به شهر پردهخواني شود. شنيدن سخنان اين
هنرمند در مورد خلق اثر فاخرش خالي از لطف نيست.
• اين اثر هنري چه زمانی از سوی موسسه آفرينشهاي هنري آستان قدس رضوی به شما سفارش
داده شد؟
اين اثر نقاشی را يك ماه پيش تحويل گرفتم و هر روز حدود 10 ساعت برای آن وقت
میگذاشتم؛ الحمدالله توانستم آن را طی 20 روز طراحی کنم. البته رنگآمیزیاش را
هنرمندان دیگری عهدهدار هستند.
• در مورد این اثر بیشتر توضیح دهید.
سبك نقاشي من خياليسازي معروف به نقاشي قهوهخانهای است. این اثر را در تابلویی
به ابعاد 3*2 طراحی کردهام که شامل هشت صحنه از زندگی امام رضا(ع) از مدینه تا مرو
میشود.
• صحنههایی که به تصویر کشیدهاید شامل چه وقایعی از هجرت امام هشتم(ع) است؟
قبلا آثاری مانند دعاي باران، مناظره با اديان و سلسلهالذهب را برای موسسه
آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی كار كرده بودم. اوایل ماه محرم، پیشنهاد تابلویی
داده شد که شامل تمام این صحنهها باشد. دعوت امام رضا(ع) توسط مأمون، خداحافظی
حضرت با اهلبیت(ع)، ورود امام به نیشابور و استقبال علما و مردم از ایشان، مناظرات
حضرت با دیگر ادیان، نشستن امام هشتم(ع) با غلامان بر سر یک سفره، دعای باران،
مسموم شدن حضرت با انگور آغشته به زهر و نهایت شهادت امام رئوف از جمله صحنههایی
هستند که در این تابلو به تصویر کشیدهام.
• آیا تا به حال، تابلویی با طراحی مسیر جاده ولایت داشتهایم؟
خیر. براي اولينبار است كه چنين اتفاقي ميافتد و تا به حال هيچ نقاشي، زندگي امام
رضا(ع) را به این شکل، به تصوير نکشیده است. موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی،
تصمیم دارد مانند پردههاي مذهبی قديم كه از روي آن پردهخواني ميكردند، از این
اثر، بنرهایی چاپ کرده و برای ایام شهادت امام هشتم(ع) در مراسم شبیهخوانی هشت
استان از آن استفاده کند.
• آیا در طی 10 سال همکاری خود با موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی، فقط
تابلوهایی با موضوع امام رضا(ع) طراحی كردهايد؟
خير. پیش از این، تابلوهايی با موضوعات عاشورا نظير نماز ظهر عاشورا و آب آوردن
حضرت عباس(ع) را نيز كار كردهام.
• برای طراحی آثار خود چقدر به مطالعه و کسب اطلاعات میپردازید؟
برای خلق آثار هنری با موضوعاتی مانند امام رضا(ع)، وقايع عاشورا یا شاهنامه ابتدا
مطالعاتی دارم و سپس سراغ چند پژوهشگر یا افرادی که کارشان روایتگری است، میروم
و از آنها سوالاتم را میپرسم. بعد شروع به كار ميكنم.
• عنوان قهوهخانهای از کجا و چگونه به این سبک نقاشی اطلاق شده است؟
از آنجا که استادهاي ما اين نقاشي را در قهوهخانهها انجام ميدادند و بيشتر در
قهوهخانهها مراسم تعزيه برگزار ميشده، پژوهشگري به نام كريم امامي عنوان اين
سبک نقاشي را نقاشی قهوهخانهاي میگذارد.
• قدمت نقاشي قهوهخانهای به چه زمانی برمیگردد و آیا این هنر، جزء هنرهای اصيل
ايراني است؟
نقاشي قهوهخانهای، از قديميترين هنرهای نقاشي در ايران بوده و از همين مرز و بوم
ريشه گرفته است و از هيچ سبكي پيروي نمیکند. سبك آن خاص بوده و به تقليد از
سبكهاي غربي نيست.
• اين نقاشي بيشتر بر چه موضوعاتي تمرکز دارد؟
محوریت نقاشي خيالي قهوهخانهاي، بر سه موضوع مذهبي و حماسي، شاهنامهاي و آداب و
رسوم کشورمان است.
• نقاشي قهوهخانهای تلفيقي از چند هنر است؟
اين هنر، تلفيقي از مينياتور و سبك نقاشي ايراني است.
• با ظهور هنرهای مختلف در جامعه امروزی، اکنون نقاشی قهوهخانهای در چه جایگاهی
قرار دارد و چقدر مورد استقبال نسل جوان است؟
نقاشي قهوهخانهاي يك نقاشي تخصصي، منحصر به فرد و خيالي است که قبلا در
قهوهخانهها كاربرد داشت ولي الان بيشتر موزهاي شده است. نقاشان این هنر در کشور
کم شده و كسي نیست كه بخواهد به جوانها اين سبک از نقاشی را آموزش دهد. حدود 10
هنرمند نقاش قهوهخانهای در تهران بودند كه متأسفانه همه آنها فوت شدهاند. الان
هم من و مصطفی، برادرم تنها هنرمندان بازمانده از نسل اين نقاشها در ايران هستيم.
• پيشنهادتان براي احيای اين هنر کهن چيست؟
مسئولان بايد پيشقدم شوند و هنرمندان و هنرجویان را از همه لحاظ حمايت کنند.
• آیا میتوان نقاشي قهوهخانهاي را مصداق کتابی به زبان تاريخ دانست؟
بله. نقاشي از كتاب و سخنراني هم تاثیرگذارتر است. سخنراني و كتاب را تا زماني كه
میشنوی و ميخواني، تاثیرگذار است، ولي يك اثر نقاشي، اتفاقات را برای هميشه در
ذهن ماندگار میکند.
• تا به حال پیش آمده در كارهايي كه براي امام رضا(ع) انجام ميدهيد معجزه و بركاتي
نيز ببينيد؟
يك شب که به حرم مطهر مشرف شده بودم به حضرت گفتم اين همه نقاشي كشيدم و روايتهاي
عاشورا را كار كردهام، بايد يك تابلويي هم با موضوع امام رضا(ع) كار كنم؛ موضوع
سلسلهالذهب در ذهنم بود، البته يك تابلو با همين موضوع قبلا براي موسسه آفرينشهای
هنری آستان قدس رضوی كار كرده بودم ولي تصميم داشتم اين يكي را در سايز بزرگتر 3*2
نقاشي كنم. پارچه گرفتم و بومش را آماده كردم. این تابلو، يكي دو ماه طول كشيد.
ديگر شب و روز برايم مهم نبود و با عشق كار ميكردم.
در انجام اين نقاشي، بیماری هم داشتم كه به اوج رسيده بود و نميتوانستم كمرم را خم
كنم. دكتر گفته بود بايد بلافاصله عمل كنم، تقريبا 8 ميليون خرج عمل بیماریام شد و
5 ، 6 ماه نتوانستم كار كنم. اين بود كه حرم رفته و خطاب به امام هشتم گفتم آقا من
اين كار را براي شما انجام دادم؛ وقتي خانه آمدم، هادي سيف، نویسنده كتاب نقاشي
قهوهخانهاي زنگ زد و گفت نمايشگاهي در فرهنگسراي نياوران تهران برپا شده و من هم
به همراه برادرم مصطفي دعوتام. نقاشي سلسلهالذهب را آنجا بردم تا تمامش كنم كه
اين تابلو مورد علاقه مسئولین موسسه کتابخانه و موزه ملی ملك تهران قرار گرفت و این
اثر را از من خريدند و با پول آن توانستم تمامي بدهيهايم را بپردازم، اين یکی از
الطاف امام رضا(ع) بود كه شامل حال من شد.
• استاد حمیدی در پایان گفتوگو بفرمایید چه عاملی باعث شد به این هنر رو بیاورید.
یادگیری این هنر برای من توسط مرحوم برادرم محمد حمیدی بود. من و برادر دیگرم مصطفی
به صورت اتفاقی این هنر را از او آموختیم. سال 1330 استاد حسین قوللرآغاسی با
خانواده براي زيارت به مشهد آمدند. ما در یکی از روستاهای فریمان زندگی میکردیم.
یک روز پدرم، محمد برادر بزرگم را کتک زد و او به حالت قهر از منزل خارج شد و به
مشهد آمد. با همان سن کم که نوجوانی 13 ساله بود برای خود کاسبی راه انداخت و نزدیک
یک قهوهخانه، بساط فروش قوری، استکان و نعلبکی مهیا کرد. او هر روز برای خوردن
چای به قهوهخانه میرفت و جذب نقاشی استاد قوللرآغاسی که در آنجا مشغول بود،
ميشد. روزی استاد نقاشی از او پرسید دوست دارد نقاش شود؟ از كجا آمده و بچه كجا
است؟
برادرم هم گفته از پدرش كتك خورده، آمده مشهد و ديگر نميخواهد به روستا برگردد و
شب را خانه فاميل ميخوابد. استاد او را نصیحت کرده و گفته درست نیست تنها در این
شهر بماند، بعد قول داده كارش که تمام شد برادرم را به زادگاهش برساند. استاد پس از
اتمام کار، برادرم را به منزل برگرداند و برای پدرم از علاقه او به نقاشی گفت؛ از
طرفی این استاد هنرمند نیز ميلش بود برادرم را با خود به تهران ببرد. چون پسر نداشت
و صاحب چهار دختر بود. محمد، حدود هشت سال نزد او شاگردي کرد، وقتي استاد به رحمت
خدا رفت، او هم به مشهد برگشت و همین هنر را به ما آموخت و اینطور شد که ما هم
نقاش قهوهخانهای شدیم.
تهیه و تنظیم: آزیتا ذکاء
|