حضوری سرشار در زمان
گاهی در می مانی از نوع نگاه ها... نگاه هایی که دشت و کوه و آسمان را در پهنه روشنی می بینند و نمی توانند بسادگی از کناراین همه زیبایی عبورکنند. آنها که به چند شاخه کوچک سربرآورده از دل برف می نگرند و دل می لرزانند برای برفهای نشسته برآنها. کسانی که در دل بیابان های تفتیده و دشتهای پوشیده از برف و سنگلاخهای کوه و ابرهای پنبه ای چشم می گردانند در پی نشانه. نشانه ای که انها را فرا بخواند به کشف و شهود. تا بیابند و ثبت کنند تصویری از ردیف درختان خشک و سرمازده را دردل دشتی سپید. یا سایه ی ممتد درختی تنها را در دوردست ها ببینند و درنگ کنند درشنزاری کویری و رشته رشته سپیدی ابرها را که چونان ریشه های درخت از روی زمین تا بی نهایت آسمان کشیده شده دنبال کنند میان رنگ خاکی خاک و آبی مواج گونه بالاسر . تا همیشه باید باشند چشمانی که زردی قایقی تنها را که تکه ابری سپید برسرش سایه انداخته در کرانه آبی دریا وآسمان ببینند. از بعضی ها نمیتوان به کمال نوشت... باید چون کتابی ارزشمند در کتابخانه هستی نگهشان داشت و از سرشاری حضورشان روبراه و رو به راه شد!
به پاکی رنگ
شاید در آخرین روز شهریور سال 1355 که سیدمهدی علایی حسینی استاد مطرح ادبیات مشهد نام کیارنگ را بر پسرش نهاد گمان نمی برد که سرشت او همچون معنی نامش اینچنین پاکیزه و لطیف و حساس رنگ بگیرد و دنیا را با نگاه دقیق تر و لطیف تری از دیگران ببیند. سید کیارنگ علایی حسینی را به احترام پدر بزرگوارش که استادم است با نام کامل می خوانم. هم او که دانش آموخته سینماست و هنر را درمکتب اکبر عالمی، دکتر احمد الستی، مسعود اوحدی، ایرج رامین فر و قطب الدین صادقی آموخته است.
واژه هایی برآینه
او که در" پرسه هایی در حوالی زندگی" در"خیابانی مستقیم با باد" همراه می شود. گاهی در" حیات خلوت هایش " با خود خلوت میکند و "قصه 85 " و"طبیعت زنده چند بانو" را می نگارد. و اینچنین"هایکوهای او ازهر جا بخواهد می وزند".
درمیان واژه به واژه کتابها، فریم به فریم عکسها و پلان به پلان فیلم هایش " همیشه چیزهایی هست که عجیب مزه می دهند" و حالت را خوب می کند.
"جایی دورتر"در"شب هزارو یکم" میان " یک شرجی آرام" و سپیدی" کاغذ و آینه " ، "حتی وقتی نمی دانیم"، این "شفاست که درمیان ما نفس می کشد".
با " دستهای سیمانی"، " دیوارهای شیشه ای" را از جا برمی دارد و فیلم های هشت میلی متری و ویدیویی می سازد و" میخواهد آفتاب را به اتاقش بیاورد". "از سرزمین جان" ،"برمدارصفر" می گریزد تا " درآن دورها متولد شود." او می داند که " اندوه درآینه "، دیدن " محنت دیگران" است میان روزگاری که حرفهایت کلامی می شود" روشن تراز خاموشی" و طنین آن میان بی وزنی زمانه می پیچد.
کیارنگ علایی با روزنامه ها و نشریاتی چون خراسان، توس، قدس، صبح امروز، خرداد، جام جم، همشهری و چهل چراغ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز میکند. می نویسد.عکاسی می کند. سردبیر فصلنامه عکس آبرنگ ونشریه اتحادیه عکاسان خراسان،مدرس عکاسی در دانشگاه فردوس مشهد و مدرس کارگاههای آموزشی در اکثر استانها و شهرستانهای ایران چون بندرعباس، شیراز،اصفهان، یزد، اهواز، تهران، سمنان، نیشابور، سبزوار، کرمان، رشت، شهرکرد و... است. وی داوری ودبیری بینال ها و جشنواره های مختلف عکاسی چون داوری بینال ملی عکس ایران در موزه هنرهای معاصر تهران و دبیری بخش فیلم ششمین وهفتمین جشنواره فیلم و عکس خراسان رضوی، دبیری هشت دوره جشنواره سراسری عکس آماتوری و پنج دوره عکس کودک و نوجوان آبرنگ و پنج دوره از جشنواره ملی عکس مشهد را عهده دار بوده است. همچنین دبیری جشنواره سراسری عکس خانه دوست موسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی را برعهده دارد.
از جمله جوایز بین المللی کیارنگ علایی درجشنواره های جهانی می توان به
منتخب ایران در انجمن استعدادهای جوان برلین (Talent Campos ۲۰۰۶)
جایزه بهترین فیلم انیمیشن جشنواره Dakino رومانی (۲۰۰۵) برای فیلم یو
نشان نقره جشنواره Ebenze اتریش (۲۰۰۶) برای فیلم آن دورها مرا متولد کن
مدال برنز اتحادیه فیلمسازان آماتور جهان (Unica۲۰۰۵) برای فیلم یو
نشان برنز جشنواره Ebenze اتریش (۱۹۹۸) برای فیلم دستهای سیمانی
مدال برنز جشنواره Brno جمهوری چک (۱۹۹۷) برای فیلم دیوارهای شیشهای
اشاره کرد.
درخلوت عکاسی
ازحضور سبز وپررنگش در وادی هنر،ادبیات و عکاسی می پرسم. می گوید: کار اصلی من سینما است، سپس نویسندگی، و دروهله بعد عکاسی! عمده فعالیت حرفه ای من در دو حوزه فیلمسازی و نویسندگی جمع شده است، به گونه ای که حتی در بخش سینمای آینده هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر هم کار داشتم، در آن روزگار که ورود به بدنه سینمای حرفه ای اصلا به آسانی امروز نبود، من شرایط خیلی خوبی برای دستیاری چند کارگردان به نام و حتی تولید فیلم بلند داشتم، اما نخواستم از آن شرایط استفاده کنم. آگاهانه از ورود به بدنه سینمای حرفه ای پرهیز کردم و ترجیح دادم گوشه ای خلوت کار خودم را بکنم. عکاسی در من سبقه بسیار کوتاهتری دارد، به کوتاهی یک دهه و حتی شاید کمتر. اما مجموعه شرایطی که در عکاسی وجود داشت از جمله: فردی بودن این هنر، عدم نیاز به گروهی پر تعداد برای کار و تولید و مهم تر از همه خلوت خاص این هنر که با معیارهای ذهنی و روحی من مطابقت بیشتری داشت، باعث شد که هنر پر مخاطبی چون سینما را تقریبا کنار بگذارم و خلوت عکاسی را با مخاطب بسیار محدودش انتخاب کنم.
چراغ قوه ای به نام هنر
کیارنگ علایی عکس را مدیوم آنچنان قدرتمندی نمی بیند که بخواهد برجامعه و مخاطب تاثیرگزارباشد. او می گوید: در واقع سویه دیگر این امر را در انسان معاصر می دانم و انسان امروز را آن قدر پیچیده می بینم که معتقدم عکس تقریبا تاثیرش صفر است. اگر بگویم که عکس های خبری می توانند جامعه ای را متحول کنند فقط یک حرف شعاری زیبا زده ام که ممکن است باب دل خیلی ها باشد. اما صراحتا و بدون تعارف، زندگی معاصر را پر از گودال های عمیق می دانم که انسان معاصر داخل آن ها افتاده است و هر کس به فراخور آگاهی اش سعی دارد از این گودال ها خودش را بیرون بکشد. شاید در آرمانی ترین حالت ممکن، وظیفه هنر، چراغ قوه ای انداختن ته این گودال ها است به قصد نشان دادن عمق این گودال ها نه چیز دیگر.
منظرهای شاعرانه زیارت
علایی بعنوان دبیر جشنواره عکس " خانه دوست" که به سال چهارم برگزاری خود نزدیک می شود و اهدافی که دراین راه دنبال می شود می گوید: اهداف جشنواره اسنادی کردن فرهنگ رضوی، جستجوی منظرهای شاعرانه نسبت به امر معنوی زیارت و توسعه این پیام برای مخاطبان خود است. قطعا این اهداف از طرق دیگر نیز همچون تولید فیلم یا موسیقی و نمایش ممکن است، اما شاید کم هزینه ترین آن ، برگزاری جشنواره باشد. ضمن اینکه از جهت نیروی انسانی ای که یک جشنواره درگیر خود می کند و آن ها را برای مدتی به پویایی، چالش و تفکر دعوت می کند، قابل قیاس با بسترهای دیگر نیست. بر این باور هستم که وضعیت دنیای تکنولوژیک امروز چند چیز را نازل و مضمحل کرده است: هویت، نگاه عکاسانه، فردیت عکاس، معیار ارزش گذاری عکس . جشنواره ها می توانند نقش فرهنگی عکاس را پر رنگ تر کنند و بازگشتی دوباره باشند به وسواس و ایده مندی در مواجهه با عکس. تمرکز کوتاه مدت بر موضوعی تعیین شده و بررسی جوانب فرهنگی موضوع و سپس یافتن منظرهای تصویری آن موضوع از دستاوردهای جشنواره ها است که نگاه هنری و دقت را ایجاد می کند، دید هنری را به چالش می کشد. جشنواره از سوی دیگر حفظ تاریخ است. جشنواره ها اسنادی هستند تصویری و مالوف که در مقابل زمان و فراموشی مقابله می کنند و می توانند منبع مطالعاتی برای نسل های بعدی باشند.این اهداف در شکل کلان، و نگاه شاعرانه و نو به امر قدسی زیارت در شکل جزیی تر خود، هدفی است که دنبال می کنیم تا ارتباط دوسویه انسان و زیارت را نمایش دهیم.
شاهکاری با کمترین ها
از داور بیشتر جشنواره های عکاسی کشور و بینال ملی عکاسی در سه دوره اخیر می خواهم تا وجه تمایز جشنواره"خانه دوست" را با دیگر جشنواره بیان کند. وی موضوع محوربودن جشنواره خانه دوست را از تمایزات آن برمی شمرد و می گوید: به اعتقاد من موضوع انتخابی در وهله اول بسیار آسان و در دسترس اما در مقام تولید و نزدیک شدن و لمس موضوع: بسیار دشوار است. نکته دیگر که تلاش من و تمامی همکاران موسسه آفرینش های هنری است «نظم شدید» است. روزی که مهلت ارسال اثر تمام می شود، هیچ تمدیدی در کار نیست، حتی اگر تعداد کار رسیده کم باشد. روز داوری مشخص است، اعلام نتیجه مشخص است، هیچ پیامی در وبسایت ما بی پاسخ نمی ماند، هیچ سوالی در اینستاگرام ما بی پاسخ نمی ماند، حق التالیف ها، برگزاری اردو، برگزاری نمایشگاه و حتی چاپ کتاب که از جهت فنیف مراحل زیادی دارد در موقع خود انجام می شود. این وسواس به دلیل حفظ جایگاهی است که عکاسان ایران دارند. آن ها با کمترین ها شاهکار می آفرینند. بی آن که حمایت شوند صرفا بر پایه عشق و علاقه خود، عکاسی می کنند. اینچنین نیرویی حرمت دارد و باید حداقل با برقراری نظم، حرمت آنها عزیز دانسته شود. در این جشنواره اختتامیه نداریم، دلیل آن پرهیز از بریز و بپاش های مالی و هزینه گزافی است که برای اختتامیه باید صرف کرد و خروجی خاصی هم ندارد. اما مهمترین دستاورد سه دوره گذشته جشنواره " خانه دوست" چاپ سه کتاب عکس است که در آینده می توانند از جهت مستندسازی فرهنگ رضوی و فرهنگ عامه مشهد مورد مداقه قرار گیرند.
درگیری فکرو احساس
ازکیارنگ علایی می خواهم تا درباره ویژگی های یک عکس خوب حرف بزند. می گوید: سوال بسیار دشواری است و پاسخ به آن نسبی است اما به زعم من عکس خوب عکسی است که واکنشی احساسی/عقلانی در مخاطب ایجاد کند؛ یعنی «آن»ی در خود داشته باشد که مخاطب را هم به تفکر وا دارد و هم احساس او را درگیر خود کند. عکس خوب عکسی است که در مخاطب این آرزو را بر جای بگذارد که او با خود بگوید کاش من آن جا بودم، یا بگوید کاش من این عکس را ثبت کرده بودم. در هر دوی این حالات، حسرتی هست که حاصل انتقال صحیح فضا/مکان و احساس عکاس نسبت به موضوع خود است. علاوه بر این عکس خوب عکسی است که دستور زبان دارد، عکاس به درستی از عناصر بصری استفاده کرده است و ارتباط میان اجزای تصویر در آن برقرار است. و تکلیف عکاس نسبت به واقعیت در آن روشن است؛ خواه مستندگرایانه نگاه کرده باشد خواه با ایده قبلی.
پنجره ای به دنیایی سراسرشهود
از این مدرس عکاسی و برگزارکننده ورکشاپهای حرفه ای عکاسی درکشور می پرسم یک عکاس به چه امکاناتی بجز دوربین نیاز دارد؟ پاسخ می دهد: به زعم من دوربین آخرین چیزی است که یک عکاس نیاز دارد. با یک جعبه کفش و یک عدسی هم می توان تصویری هر چند کم کیفیت را تولید کرد. چیزی که مهم است ادراک است. عکاسی سراسر شهود است. این که عکاس از چه پنجره ای به دنیا نگاه می کند. کجا ایستاده است. احساس اش چگونه با موضوع هم راستا می شود و چگونه می تواند بخش کوچکی از این احساس را منتقل کند. عکاسی امروز تجمیع رسانه ها است. و اگر خویشاوند روان شناسی، فلسفه و تاریخ نباشید نمی توانید در دراز مدت عکاس خوبی باقی بمانید. به نظر علایی برای پیشرفت در رشته عکاسی تحصیلات دانشگاهی و کارعملی و عکاسی کردن لازم ومکمل هم هستند. اما میگوید: مسیر آموختن علم، فقط دانشگاه نیست.
خاطراتی که با من زندگی می کنند
از کیارنگ علایی درباره اتفاقاتی می پرسم که شاید درطی سالهایی که عکاسی کرده او را متحول کرده باشد. پاسخش تعریف از یک ماجرای شگفت است. میگوید: به جز عکس هایی که از جنگ ها و بازماندگان جنگ ها می بینم که همیشه با من زندگی می کنند، در سالگرد زلزله بم، بر روی عکسی از مجید کلهر یادداشتی نوشتم که این یادداشت در فصلنامه «حرفه هنرمند» نیز منتشر شد. این یادداشت درباره عکسی بود که کاراکتر آن عکس خانمی بود به نام خانم فلاحیان، اما این خانم فلاحیان زیر آوار گم شده بود و تنها یک دستخط روی دیوار بود که نشان می داد همسایه ها به دنبال او گشته و او را نیافته اند، شواهد عکس نشان می داد این خانم زیر آوار زلزله درگذشته است و همسرش احمد و فرزندانش در بیمارستانی در سیرجان زنده مانده اند.این عکس مرا خیلی درگیر کرد و درباره آن یادداشتی نوشتم. چند سال بعد همان خانم زیر آوار که خوشبختانه زنده مانده بود، به من ایمیل زد و شماره تماس خود را نیز برای من ارسال کرد که اگر به کرمان سفر کردم به دیدار او و همسرش بروم. این اتفاق، مرا به طرز عجیبی شگفت زده کرد.
لحظه هایی که منتظرند
بعنوان بخش پایانی گفتگو از کیارنگ علایی میپرسم که آیا خود نیزدرهنگام عکاسی قوانین این رشته را به کمال رعایت می کند یا می گذارد سوژه وی را به حسی خاص فرابخواند و آن را ثبت کند؟ پاسخی زیبا و قابل تامل می دهد. می گوید: این امر بستگی به واکنشی دارد که مغز و قلب در یک لحظه به تعامل با همدیگر میپردازند. عکاسی امر غیر قابل پیش بینی است. شما یک روز که برای عکاسی به مکانی می روید نمی دانید چه لحظه هایی منتظر شما هستند و شما در کدام یک از آن ها مدیریت خوبی بر مغز و قلبتان خواهید داشت. در واقع عکاسی پروسه پیچیده ای از انتخاب های عقلانی و درگیریهای حسی با موضوع و صحنه است. تهیه و تنظیم : راحله ندافی مقدم |