پیغمبر محبت

 پیغمبر محبت

« پیغمبر محبت »
تابید تیغ نور، به چشمان تیرگی
باران نور زد به بیابان تیرگی
افتاد ترس و ولوله بر جان تیرگی
حالا رسیده نوبت پایان تیرگی
مبعوث شد پیامبر و تیرگی رمید
وقت طلوع و تابش خورشید دین رسید
اي آخرین پیمبر دین خدا! بخوان
ای افتخار جامعه انبیا! بخوان
از صدق و مهربانی و صلح و صفا بخوان
«اقرا باسم ربک» یا مصطفی! بخوان
تو آمدی صفا به زمین و زمان دهی
تو آمدی که راه خدا را نشان دهی
آقای مهربانی! و مولای عاشقی!
نقش است در دو چشمت الفبای عاشقی
چشم تو ناخداست به دریای عاشقی
عمرت گذشت یکسره در پای عاشقی
پیغمبر محبت و دریای رحمتی
پایه گذار عدلی و مرد سخاوتی
الگوی کامل همه مسلمین تویی
معنای بیکرانه حبل المتین تویی
در بین آسمان و زمین بهترین تویی
احمد تویی، رسول تویی و امین تویی
پیوسته دم ز لطف خداوند می زدی
خاشاک ریختند و تو لبخند می زدی
دیدی که قحط سال شده آسمان شدی
مثل نگاه لطف خدا بی کران شدی
حتی به حق دشمن خود مهربان شدی
آقای مسلمین تمام جهان شدی
ما آمدیم تا که مسلمانان کنی
دلدادگان حضرت جانانمان کنی
تو آمدی که در به روی عشق وا کنی
با ذات حق دل همه را آشنا کنی
یا در جواب آن همه توهین، دعا کنی
«آیا بُود که گوشه چشمی به ما کنی؟»
آقا بیا بخر دلم-این کهنه جام-را
«ای خواجه- بازبین به ترحم غلام را...»

شاعر: جواد بنی اسدی

تاريخ: ۱۳۹۴/۲/۲۷