محرابِ فلک

 محرابِ فلک
 
محرابِ فلک
ای که محراب فلک طاق دو ابروی تو شد
وی که مسجود مَلک خاک سَر کوی تو شد
لامِ والّیل به گیسوی تو شاهد گردید
چشمۀ آب بقا لعلِ سخنگوی تو شد
چشمِ ارباب کَرَم  بَر در لطفت زِ ازَل،
به امید کَرَمت تا به ابد سوی تو شد
ماه در پیش رُخَت آینه دار است هنوز
محو رخسار تو و چهرۀ دلجوی تو شد
ای که باشد به کمندِ سَر زلفت دل خَلق
چون دِلِ ما که گرفتار سَرِ موی تو شد
یا محمد(ص) به تو محتاج زمین است و زمان
چون که حق جلوه گر از آینۀ روی تو شد
چون تو را داده خداوند جهان خُلق عظیم
عالمی شیفتۀ خُلق تو و خویِ تو شد
ماه تا نور زِ خورشید جمالت گیرد
در طوافِ حرم و روضۀ مینوی تو شد
شده شیرین به "حمیدی" همۀ تلخی عمر
تا که شهد سخنش از لب خوشگویِ تو شد
عجبی نیست زِ شعرش که بُود عطر آگین
عطر آن از اثر موی تو و بوی تو شد
نه همین نور زمینی تو، که نور فلکی
ای که محراب فَلَک طاق دو ابروی تو شد

تاريخ: ۱۳۹۳/۱۱/۲