محمدرضا سرسالاری

 محمدرضا سرسالاری

 
 
زمین همچون عروسی تخت مروارید
به دورش آسمان شش وعده می گردد
جهان انگار ساعت را بغل کرده است
زمان دور سر ذیقعده می گردد
***
ملائک روی گیس نقرۀ مهتاب
دوباره ململ آئینه می دوزند
ستاره- دانه های روشن اسپند-
به روی مجمر خورشید می سوزند
***
منادی بر بلندای افق انگار
به لب آیات و الشمس و معارج داشت
نسیمی خوش خبر پیغام شادی را
برای حضرت باب الحوائج داشت
***
یقین می دانم این عطری که پیچیده است
به جز بوی خوش گیسوی احمد نیست
یقین می دانم این ماهی که در راه است
کسی جز عالم آل محمد(ص) نیست
***
گلاب از تُنگ سقا خانه می جوشد
عسل از روزن گلدسته می پاشند
تمام عرشیان در نوبت اند امشب
که شاید کفشدار این حرم باشند
***
الا یا ایها الساقی ادار کاسا
ولی این بار جامی آسمانی را
همان جامی که یادم آورد شاید
عنایات امام مهربانی را
***
الا یا ایها الساقی ادار کاسا
ادر کاسا که اینجا بام ایران است
که اینجا کشور سلطان خوبی ها
که اینجا مشهد شاه خراسان است
***
مرا آئینه کن با گوشه چشمی
من از آلودگانم حضرت آقا!
صدایم پشت در چون موج می لرزد
(سلامم را تو پاسخ گوی در بگشا)

 
تاريخ: ۱۳۹۳/۶/۲۷