با كاروان نيزه و گل

 با كاروان نيزه و گل
با كاروان نيزه و گل
 
اي گل بخواب شاخه شكستن تمام شد
فرياد گنگ كوچه و برزن تمام شد
پاييز برگ سوز كه با نعره مي كشيد
شلّاق در برابر شيون تمام شد
با كاروان نيزه و گل همسفر شدن
بيم و اميد و سايه و روشن تمام شد
كوچك ترين فرشتۀ زخمي تو بوده اي
راحت بخواب سوز دل و تن تمام شد
بر شبنم نگاه تو خورشد گريه كرد
ماه گرفته خندۀ دشمن تمام شد
آري تمام شد به خدا نيشخند غم
پرواز دود و آتش دامن تمام شد
در اين خراب خانه كه سقفش از آه توست
مهماني، اي ستاره روشن تمام شد
درياي واژه هاست سفر ناله هاي تو
يك قطره بود سهم دل من تمام شد

شاعر :سید سجاد ایوب نژاد
تاريخ: ۱۳۹۴/۸/۹