صد شهر عشق

 صد شهر عشق
 صد شهر عشق
 
صد شهر عشق را به تماشا گذاشتي
وقتي كه در حريم عطش پا گذاشتي
عاشق شدن نهايت از خود گذشتن است
وين طرفه را چه خوش به تماشا گذاشتي
عشق تو را چگونه به تصوير مي كشند
در باوري كه هستي خود را گذاشتي
آوازه اش ز وسعت هفت آسمان گذشت
دستي كه در شريعه ز خود جا گذاشتي
زيبا ترين نشانۀ پرواز عاشقي است
بال و پري كه بر سر سودا گذاشتي
باغ و بهار خرمي از سعي تو گرفت
تا دست مهر بر سر گل ها گذاشتي
آتش گرفت سلسلۀ آب و علقمه
از حسرتي كه بر دل دريا گذاشتي
با اين همه وفا و تعهد حسين را
باور كنم كه رفتي و تنها گذاشتي
آتش زند به هستي «سالار» عاشقان
راهي كه پيش پاي دل ما گذاشتي


شاعر : محمدعلی سالاری ثانی
تاريخ: ۱۳۹۴/۸/۵