شوکران‌نوش غريب

 شوکران‌نوش غريب

شوکران‌نوش غريب

السلام اي موسي طوس تجلّي السلام
يوسف افتاده در چاه خلافت اي امام

از مدينه تا خراسان کعبه دنبال تو بود
مرو را کردي مدينه، طوس را بيت‌الحرام

اي شبستان هميشه، اي نماز دائمي
اي خمستان مداوم، اي بهشت مستدام

باد و باران‌اند فرّاشان صحن‌ات روز و شب
ماه و خورشيدند دربانان کويت صبح و شام

در خراسان خور اگر آسان برآيد لطف توست
ماه با شوق تماشاي تو مي‌آيد به بام

خانه‌ات دارالسرور و قبله‌ات دارالقرار
کعبه‌ات دارالخلود و مشهدت دارالسلام

هر که خاکت را نبويد امن عيش او تباه
هر که صحن‌ات را نبوسد زندگي بر او حرام

سعي در صحن صفايت نيست کم از هروله
بوسه بر صحن شهيدت نيست کم از استلام

در حقيقت جمله عالم از رضا دم مي‌زنند
صوفيان با هوي‌هوي و هندوان با رام‌رام

هر کجا هر سلسله بي‌نام تو يک مشت ننگ
هر کجا هر هروله بي‌شور تو يک مشت نام

اسوه عشقي و اسطوره سلام‌ات مي‌کند
زاير کوي تو فردوسي و رستم- پور سام-

اين طرف مست کلام‌ات ساقيان حيدري
آن طرف از تربت پاک تو مي‌سازند جام

اي نماز ابرها در معبد چشمان تو
اي که باران‌هاي عاشق از تو دارند احترام

آسمان صبح نيشابور از انفاس توست
اي که در منظومه مشرق تويي ماه تمام

از خلافت‌ها خلافي ماند و خلف وعده‌اي
کو معاويه؟ کجا رفتند مأمون و هشام؟

کس نمي‌گويد که بغدادا کجا شد معتضد
کس نمي‌پرسد هشامي داشتي اي شهر شام

قرن‌ها بگذشت و جمع عاشقان اينجاست جمع
روز و شب برپاست اينجا بار خاص و بار عام

نسل آهوهاي تنها نيست جز مديون تو
در سناباد غريبي صيد آهو شد حرام

پابرهنه چون علي (ع) رفتي به صحرايي غريب
تا نماز ناتمام جمعه را کردي تمام

آن نماز کامل کامل، نماز اعتراض
آن نماز حرکت و شور و قيامت، آن قيام

ديدي آن بازيگران هيچ‌اند پيش معجزت
ديدي آن جادوگران را شيرحق بردي به کام

اي که تو روح کلام اللهي و جان کتاب
اي که موساي کليم اللهي و اصل کلام

از تو بايد با تو گفتن، از تو و از درد تو
وقت شرح درد مي‌مانم بگويم از کدام

آه اي خورشيد بطحا، شوکران‌نوش غريب!
آفريدي کربلاي ديگري در ارض شام

آن شبي که سرکشيدي شوکران درد را
بال و پر دادي به عشق و عقل را بستي لگام

ياد آن شب‌هاي عاشق آن سحرگاهان سِحر
صبحگاهان نيايش، شام‌هاي گريه فام

هر که شب را با تو قسمت کرد پاداشش بهشت
هر که روزش با تو سر شد باد ايامش به کام

کيستم من تا شهيدان تو را باشم مريد؟
کيستم من تا غلامان تو را باشم غلام؟

جمعه‌ها جمع‌اند در جان جهان، اي جان جان
جمعه‌هاي انتظار و جمعه‌هاي انتقام

يا علي موسي الرضا دست من و دامان تو
ما تو را داريم تنها السلام و والسلام

شاعر: علیرضا قزوه

تاريخ: ۱۳۹۴/۶/۲۱