« مقتدای حرم»

 « مقتدای حرم»

« مقتدای حرم»

مجاورم به حریم شما، خدای حرم
که می پَرم چو کبوتر، به هر کجای حرم
در آستان ملک پاسبان حضرت عشق
هراس از مَلِک الموت نیست، پای حرم
درونِ حِصن شما، من موحدم آقا
قبول شرط کنم، امرِ مقتدای حرم
دو رَسته از مژه را، مردمان چشمانم
به کف گرفته چو جاروب، در سرای حرم
روم غبار مقدس، بروبم از سرِ شوق
رسد به دیدۀ من، نور توتیای حرم
که قطعه ای ز بهشت است خاک مشهد ما
شمیم عطرِ وَلایت بُوَد، وِلای حرم
قسم به کف زدنِ بال هر کبوتر مست
که می رسد به لبم باده، از صفای حرم
سیاه مستِ حضورم، که می پَرم هر دم
از اختفای سیاهی، به روشنای حرم
سماعِ زَمزمه یِ بزم زائران زیباست
هزار خاطر خوش دارم از ندای حرم
شفای«خویش» طلب می کنم، نه خوب بیننم
که زائران همه خویشند، در فضای حرم
کمینه بنده و کِهتر مُریدِ درگاهم
دهیدُ رخصتِ خدمت به من برای حرم
به زیر سایۀ چتر شما مگر به رَهَم
من از عقوبت هر دو سرا، خدای حرم

شاعر:‌ رضا رضائی

تاريخ: ۱۳۹۴/۳/۲۱