اگرچه مجموعه پيشِ رو قالب يك كلكسيون طراحي را دارد، اما الزاماً واجد نگاه مجموعهداري نيست؛ حاصل رويكردي شخصي است به ژانري از هنرهاي تجسمي كه به جايگاه تاريخي و اقتدار مادرانهاش، هرگز خدشهاي وارد نشده است.
طراحي كهنترين تجلي هنرهاي تصويري است و اقلام متنوع اين حيطه، از پسِ آن نمودار شدهاند. نقاشي، مجسمهسازي، معماري، گرافيك، تصويرسازي و حتي عكاسي، بلندترين گام خود را با تمسك به اين پديده جستوجو ميكنند.
اگرچه طراحي تا دوران تثبيت خود به مثابه مديايي مستقل، پيشدرآمدي براي نقاشي و مجسمهسازي به شمار ميآمد، اما در هرتجلي، كيفيتي را بروز ميداد كه قائم به ذات بود و ارزش ذاتي داشت؛ راحتي و صراحت طرح ميتوانست از اقتدار نقاشي سبقت بگيرد؛ تنوعي كه در كار طراحي موجود است، مشابهي ندارد؛ صراحت لهجه دارد و توانايي يا ناتواني هنرمند را بيپرده بروز ميدهد؛ با كمترينابزار، احساس را به غليان واميدارد.
هنر طراحي از روحيه بداهگي و شهود، آكنده است. اولينايده در اينجا ثبت ميشود و روند تكامل فكر را ميبايست در آن جست؛ و اصولاً مهمترين تكيهگاه هنرمند براي پيشبرد خيال به شمار ميآيد.
امكانات متنوعي كه در مراجعه به هنر طراحي پيشِ روي هنرمند گذارده ميشود، آنچنان است كه ارائه تعريفي مشخص را ناممكن ميكند. اگر در ايامي از تاريخ هنر، طراحي به مثابه ثبت خيال، ثبت لحظه، اسكيس، پيشآمد كار هنري يا با فقدان و محدوديت رنگ در كار هنري تميز داده ميشد، امروزه با حضور در گستره شگرفِ هنر آوانگارد ــ لندآرت، كانسپچوالآرت، پرفورمنسآرت و ... ــ از پذيرش هرتعريف قطعي سربازميزند.
واژه پيچيده Drawing هماكنون دستاويزي است براي اشكال متنوع هنر كه بعضاً يكديگر را نقض ميكنند: تا بدانجا كه برخي از هنرمندان صرفاً با توليد صدا، محتوايي طراحانه را ارائه ميدهند. از اين منظر، صاحب اين قلم نيز در تعريف اين مقوله به همين مقدار بسنده ميكند كه: «طراحي تعريف نميشود، اما فهم ميگردد».
براي من جذابيت طراحي به سالهاي دانشجويي و تأكيد استادان دانشگاه هنر بر توانمندي در اين عرصه بازميگردد. طراحي بسان تفاوت دستخط، نزد هرهنرمند، سبك و روحيه خاصي داشت و كافي بود گپ و گفتي در اين خصوص، سويهاي نقادانه پيدا كند و انگيزهاي شود براي فخرفروشي يا وسيلهاي براي حمله به ديگري. در اين جدال جذاب اما چيز ديگري نيز ميتوانست ايجاد انگيزه كند و آن تملك اثري بود؛ حسي كه البته ــ بهزودي ــ بر من غلبه كرد و رشتهاي از دلمشغولي زندگيام را بهدست گرفت.
اولينطرحها را از مراودات دانشجويي دارم. آثاري را كه از كلاسهاي طراحي و چاپدستي بهدست ميآمد، به يادگار با همدورهايهاي خود معاوضه ميكرديم؛ و اين دادوستد، هسته اوليه چنين مجموعهاي را پديد آورد.
اولينقطعهاي كه دلم را ربود، ماحصل ديدار از نمايشگاه يكي از استادان دانشگاه هنر ــ آقاي مهدي حسيني ــ بود. البته توان مالي اندك دوران دانشجويي مجال خريد آن را، كه در حدود بيستوپنجهزار تومان قيمت داشت، نميداد؛ درنتيجه، با ايشان وارد مذاكره شدم تا به اقساط صاحب آن شوم؛ اما، او بيهيچ تعلل و اغماض، تابلو را به من بخشيد. من هم به جبران، قطعهاي خاتم شيراز را برايشان هديه بردم. لذت تملك آن اثر، از همان ايام سمتوسوي يك علاقهمندي كامل را در من ايجاد كرد؛ چون، علاوه بر ارزش هنري آن، تصويري بود نصبالعين كه همواره از روي آن مشق ميكردم
دومين اثر را از حراجي آثار هنري منوچهر صفرزاده تهيه كردم كه بهطور غيررسمي در منزلي برپا شده بود. صفرزاده در آن ايام قصد مهاجرت به آلمان داشت و آثارش را به ثمن بخس ميفروخت. در كمال بيبضاعتي اثري را كه پنجهزار تومان قيمت داشت به دوهزار تومان خريدم و صدهابار از روي آن گرته برداشتم كه ــ عليرغم تكرار ــ هرگز قوّت و جوهره كار بهدست نيامد كه نيامد! اين ممارست بهخوديخود نشان از كمالاتي در هنر طراحي ميداد كه تنها با صرف عمر و خلاقيت بسيار بهدست ميآمد و صدالبته به من ارزش مستتر در هرقطعه را متذكر ميشد.
اين رويه ادامه داشت تا بدانجا كه گاهي خريد و تملك يك قطعه طراحي به آرزويي بدل ميشد و تا دستيابي به آن، آرامشي نبود. از بخت خوش، آثار طراحي را ميشد به قيمت كمي، خريد؛ گاهي تا يكدهم قيمت تابلوي نقاشي؛ چون اصولاً طالبان آن كم بود و همچنان كمال كار هنرمند، در نقاشي و مجسمه پي گرفته ميشد.
با تأسيس دوهفتهنامه تنديس و آغاز فعاليتهاي مطبوعاتي، دامنه ارتباطاتم با هنرمندان فعال هنرهاي تجسمي افزايش يافت. در اين مراودتها، هر ازگاهي، يك يا چندورق طراحي تقاضا ميكردم. گاهي كار به خريد ختم ميشد و زماني مورد التفات بودم و تحفه ايشان را بسان هديهاي ارجمند پذيرا ميشدم.
بی گمان این گشاده دستی به جبران خدماتي بود كه در نشريه به وقوع ميپيوست و بهعبارتي، شكلي از همراهي بود با يك مجموعه فرهنگي.
بديهي است، براي تكميل كار ميبايست سراغي نيز از كار هنرمندان متوفا ميگرفتم، كه اين خود در طي سالها، با حوصله بسيار، به سرانجامي درخور اعتنا دست پيدا كرد. در اين مطالبه، تعدادي گالريدار، خريدار و فروشنده آثار هنري، همراهيام نمودند كه امروز شاهد آن هستيد و اگر فخري در آن باشد، ميبايست به پاي مجموعه هنرهاي تجسمي امروز ايران نوشت
واضح است كه اين مجموعه كم و كسري خاص و بسيار خود را دارد، كه در آينده ــ چنانچه عمري باشدــ به تكميل آن اقدام ميكنم. اما آنچه روشن است گستره چشمگير طراحي، پيشاپيش بسط كامل را تا حدود زياد محال جلوه ميدهد تصور كنيد بخواهيم شعاع اين دايره را با آثار معماران، تصويرگران، طراحان گرافيك، طراحان كاريكاتور، كارگردانان سينما و ... گستردهتر سازيم؛ آنگاه امر نسبتاً دشوار اين اقدام خودنمايي ميكند بااينهمه، ميتوان در اين جذابيت دشوار واقع بود و به كندي يا سرعت، طي طريق كرد.
آنچه در اين كتاب پيشِ رو قرار گرفته، گزيدهاي است از آثار موجود و قابلارائه كه نه به ترتيب سال، بلكه با ثبت تاريخ تولد هنرمند، ساماندهي شده؛ چون بيشتر آثار فاقد زمان خلق بود و ارائه سلسلهاي دقيق از وقايع ناممكن مينمود. اما، اين معنا را ميتوان به نوعي ديگر از دوران فعاليت هنرمندان نيز استنباط نمود.
باشد كه حاصل آن، در جا و مكاني مناسب، تحفهاي، موزهاي گردد براي هنرهاي تصويري ايران و هنرمندان و علاقهمنداني كه اين مسير پرتلاطم را پي خواهند گرفت.
اثر: علی اکبر یاسمی
|