سرباز مرزهای بلند عقیده ایم

 سرباز مرزهای بلند عقیده ایم
همزمان با دهه دوم محرم شب شعر «لشکر عشاق» یادمان شهدای مدافع حرم با حضور شاعران برجسته آیینی و به همت موسسه آفرینش‌ های هنری آستان قدس رضوی در سالن همایش های باب الجواد حرم مطهر حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا (ع)  برگزار شد.
در این مراسم شاعران برجسته کشور به یاد شهدای مدافع حرم به ویژه فرماندهان شهید حسین فدایی، سید علی عالمی و محمدرضا خاوری (شهدای ماه محرم و صفر لشکر فاطمیون) شعرهای خود را قرائت کردند واز سه خانواده شهید حسین فدایی، شهید سیدعلی عالمی و شهید محمدرضا خاوری ونیز کوچکترین جانباز مدافع حرم، روح ا... بختیاری متولد 1375تجلیل شد.دکتر هادی منوری با دعوت سعید بیابانکی که اجرای برنامه را بر عهده داشت، شعرسپیدی خواند و یک غزل:
عشق نام کوچک توست / با حروف سربی /نگاه که می کنم / همه جغرافیا خونین است /و برادرانم را می بینم /که هنوز بیرقی بردوش / ایستاده اند /و سپاه کفر /در رجز آفرینش /اسم تورا می برد / و به زمین می افتد /عشق نام کوچک توست /هرجا که ایستاده باشی / کوه ها برایت دست تکان می دهند.
سید ابوطالب مظفری یک مثنوی به شهدای مدافع حرم تقدیم کرد:
بی طرح، بی ‌مقدمه، بی سر، شروع شد
این مثنوی، به شیوه دیگر شروع شد
خون بود و سال‌ها به جگر، خانه کرده بود
در بغض دیرسال پدر خانه کرده بود
چون زخم پا به پای پسر، می‌دوید؛ خون
گاهی به پای و گاه به سر، می‌دوید؛ خون
از سال‌های دور، به این‌جا رسیده است
هر قطره‌اش، به بستر خاکی چکیده است
خون رسیده‌ایم و ز لب می‌چکیم ما
گاهی به «بلخ» و گاه، «حلب»، می‌چکیم ما
گرم و تپنده است مگو جامد است این
خون گلوی سرخ «ابوحامد» است این
مردانی از «قبیله رنج» و «امید» و «کار»
مردان «روز‌واقعه» و «صبر» و انتظار
ما را هوای بصره و خاک دمشق نیست
ما را به جز قباله میمون عشق نیست
نه وعده بهشت نه منصب شنیده ایم
سرباز مرزهای بلند عقیده ایم
بار گران لاشه، چو کرکس نمی‌کشیم
 از قتلگاه عشق، قدم پس نمی‌کشیم
دریاست عزم عاشق و این وعده شبنم است
حتی بهشت پیش فتوحات‌مان کم است
نه داعش و نه دیو و نه دد‌ها، از آن ماست
«محمود» و «مرتضی» و «اسد»‌ها از آن ماست
با چشم دیده ایم که بر نیزه‌ها سر است
زینب به دشت واقعه بی یار و یاور است
با چشم دیده ایم صف شور و شین را
فریاد یار خواهی جیش حسین را
دیدیم خیمه‌گاه، خطر هست و عون نیست
عباس نیست، مسلم و عمار و جون نیست
رفتیم رو به مقصد بی منتها عدد
گفتیم با امید خدا، یا علی مدد
سید سکندر حسینی ، شاعر افغانستانی شاعر دیگری بود که «سوگنامه تلخ چراغ» را برای شاعران و حاضران قرائت کرد.
پونه نکویی بانوی شاعری بود که شعری عاشورایی خواند با مطلع :
این شعر از حصار زمان و مکان گذشت
همچون نسیمی از دل یک کاروان گذشت
غلامرضا شکوهی شاعرغزل های نغزشعرش برای مدافعان حریم بود:
می آیی و می زداید شب سوگواری شدن را
خورشید از رویت آموخت از شب فراری شدن را
در کوچه باغ نگاهم تصویری از رفتنت ماند
پی برد تا آستانت دل ره سپاری شدن را
وقتی که در زینبیه جان را سپر کرده بودی
شام از حضور تو می ریخت طرح بهاری شدن را
آموخت از مکتب تو بیگانه با آب و آتش
دل کوره غم شدن را، چشم آبشاری شدن را
آیینه وقتی تو را دید از کثرت عشق ترکید
یعنی ز رنگ تعلق جز عشق عاری شدن را
زخم زبان هم نیازرد روح تو را در دل شام
بر شاخه ها سبز خواندی رسم قناری شدن را
وقتی دفاع  از حرم را برعهده خود گرفتی
گفتی شهادت نوشته است این رستگاری شدن را
در انتظارت نشستیم تا صبح مهدی بتابد
ای لشکر شهر عشاق دیدیم جاری شدن را
محمد جواد غفورزاده شفق هم چند رباعی خواند:
تا باد گره گشای زلف چمن است!
بر سینه لاله، داغ گل های من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفت
سوغات من از سفر، همین پیرهن است!
غلامرضا طریقی، محمدمهدی سیار وحمید رضا شکارسری  هم   سروده های خود  را خواندند.
 
 
جلیل فخرایی - روزنامه خراسان
تاريخ: ۱۳۹۵/۸/۱