گزارشی از یک کارگاه سنتی هنری در مکتب هنر رضوان؛ کرشمه‌ی قلم در پیچش ابر و باد

 گزارشی از یک کارگاه سنتی هنری در مکتب هنر رضوان؛ کرشمه‌ی قلم در پیچش ابر و باد

صندلی های ردیف جلو زودتر از موعد، پر شده بود. اشتیاق به دانستن و رشد استعدادهای هنری در لحظه لحظه ورود علاقه مندان نمایان بود. آن هایی که بهترین روز را برای با هم بودن انتخاب کرده بودند. با استاد، با رنگ ها و با هم ذوقانی که روزهای دلدادگی دهه کرامت را پشت سر گذاشته بودند.

سنگفرش هنر
از خانم یمینی، مسئول مکتب هنر رضوان، چند و چون این با هم بودن را پرسیدم. گفت: « یکی از اهداف مکتب هنر رضوان این است که هنرهای ایرانی – اسلامی که مهجور مانده است را ترویج داده و با برگزاری کلاس و کارگاه و ... علاقه مندان را جذب نماید. با این هدف، به میمنت دهه کرامت، کارگاه آموزشی ابر و باد سازی را برگزار کردیم. اطلاع رسانی این کارگاه از طریق ارسال پیامک به هنرمندان و توزیع پوستر در مراکز هنری سطح شهر انجام شد و تا مهلت مقرر 126 نفر ثبت نام کردند. خوشبختانه استقبال خوبی از این برنامه شد. استاد مهدی سهرابی از کرمانشاه دعوت شدند تا هنر بی بدیل خود را برای علاقمندان ارائه دهند. ایشان جزو معدود افرادی هستند که در ایران به ترویج هنر ابر و باد سازی به صورت تخصصی می پردازند. درسالهای گذشته نیز کارگاهی با موضوع ابروباد سازی با حضور استاد تنکابنی در مکتب برگزار شده بود برگزاری این کارگاهها با موضوعات مختلف هنر ایرانی در مکتب ادامه خواهد داشت .کارگاه در دو روز برگزار شد روز چهارشنبه 4/6/94 که مصادف با روز میلاد بود کلاس تئوری و پنج شنبه 5/6/1394، کارگاه عملی ابروبادسازی، تشکیل شد.»

بر ابر و باد چه گذشت؟
در جلسه تئوری، از تاریخچه ابرو بادسازی گفته شد. این که مخترع کاغذ ابری میرمحمدطاهر، هنرمندی ایرانی و مقیم هند بود. او کاغذ ابری را پس از اختراع به ایران فرستاد و اشراف و هنرمندان از آن برای حواشی کتاب های نفیس استفاده می کردند. مقدار اندک کاغذهای ارسالی، برای ذوق و قریحه های بی حد ایرانیان کفایت نکرد و اهل هنر بر آن شدند تا خود دست به کار شوند. با وجود تولید این کاغذها در ایران، متأسفانه هند و عثمانی در این هنر پیشی گرفتند. کاغذهای ابری تا اروپا نیز رفت و در آنجا به شیوه صنعتی رشد یافت.

صحیح و بی نقص
ترویج ابرو باد به شیوه سنتی باید صحیح و بی نقص باشد. همه چیز با هم جور باشد. از کاغذسازی، لعاب سازی، ترکیب رنگ ها، نوع رنگ و غیره. فقط سلیقه شرط نیست. مواد باید عالی باشد و کار با ابزار را دانست. هنرجویان همه این ها را آموختند تا در کارگاه عملی، چشم شان به دست استاد باشد و ذوقشان با رنگ ها ترکیب شود. قرار بر این شد هر کس در جلسه عملی، با خود نمونه ای برای طرح زدن بیاورد. خوشنویسی، پارچه، چوب، سنگ و ... . کلاس تئوری با تمام نکات ریزش پایان یافت.

شانه بر گیسوی رنگ
مکتب هنر رضوان، پیش بینی ورود علاقه مندان بیشتری را در روز کارگاه عملی کرده بود. ولی باز، جمعیت مراجعین در روز دوم، همه را غافلگیر کرد. تعداد حاضرین در سالن بیش از تعداد ثبت نامی ها بود. هر کس هم که دیرتر مطلع شده بود، نمی خواست کارگاه عملی را از دست بدهد. روی میز استاد سهرابی، همه جور وسیله و ابزاری به چشم می خورد. از رنگ و کاغذ و لعاب شنبلیله تا قلم ریز و درشت، شانه های افقی و مورب، قطره چکان و چسب و ... قرار بود هر یک از این ابزار، نگاه های مشتاق را لبریز از مشق رقص رنگ کند. تنیدن هایی بی نظیر که از زیر دست استاد بیرون می آمد، بی اختیار تشویق حاضرین را به همراه داشت. همزمان سوال هایی از استاد می شد تا در تمرین و ممارست های شخصی، نقصی پیش نیاید.
انتخاب کاغذ مهم بود، دست ساز بودنش مهم تر. اگر خوشنویسی شده بود باید قبل از طرح، حرارت می دید که مرکب نقش یافته، آزرده نشود و رنگ نبازد در پیچش ابر و باد. پاشیدن رنگ روی لعاب هم حرکتی سریع و ظریف را می طلبید. بر سر قلم زده می شد آهسته و پیوسته تا باران وار بر لعاب بنشیند. شانه بر گیسوی رنگ می زد استاد تا نقش دلخواهش را بیافریند. آزادی معنا یافت در پخش کردن رنگ.
کاغذها یکی پس از دیگری ابر و بادی شدند. بهار، تابستان، پاییز و زمستان کم کم روی همه چیز نقش بست. سنگ، چوب، پارچه، قاب گوشی، قاب تبلت، سفال و ... روی میز مهیا بود تا کاربردی بودن ابر و باد را نشان دهد.

مهدی سهرابی
به سختی دقایقی کوتاه توانستم با استاد گپ و گفتی داشته باشم، آن هم زمانی که استاد در حال شستشوی ظرف لعاب بود و حتی لحظه ای فرصت نکرده بود استراحت کند. استاد سهرابی گفت: «اصالتاً کرمانشاهی هستم. از 12 سالگی در محضر استادم سید مرتضی نجومی زانوی ادب زدم و هنر اندکم را مدیون ایشان هستم. در خوشنویسی و خوشنویسی ثلث تخصص دارم و ابر و باد را به همین منظور در خدمت گرفته ام. استادان اکبری، اردشیرمجرد تاکستانی، جواری مرا در آموختن لحظه به لحظه هنر یاری رساندند. بیش از 16 نمایشگاه و کارگاه آموزشی در استان های مختلف برگزار نموده ام که با استقبال خوب اهالی هنر روبرو شدم.»
هنردوستان، هر یک ابر و باد به دست از کارگاه بیرون آمدند. غروب شده بود. اما کاغذهای ابر و باد تازه با خشک شدن رنگ و لعابی تازه می گرفتند و طلوعی دوباره داشتند بر این هنر سنتی – ایرانی.


تاريخ: ۱۳۹۴/۶/۹